مهدی ومحسن پشت خاک ریزبودند.مهدی به محسن گفت باصرفه فکرکن بایدتیررابه پای افسرهای بعثی بزنی وآنهاراتفتیش اطلاعات کنیم.اینکه آن هاازتوبترسنددردرزمندگان اسلام راتسکین نمیدهددربازی شطرنج بردباکسی هست که سریع ترسربازراتبدیل به وزیرمیکندوحریف راهمزمان باپیشروی شاه خودکیش ومات میکند.محسن گفت الساعه فرمانده مهدی هرچی توبگی ونشانه گرفت وبه جای کشتن افسربعث عراق دوپای اوراباتیرزدتانتواندکسی رابکشدوشهاب حسینی که زیرتیربارافسربعث عراق بودجان سالم به دربردوغافلگیرشد.